سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایگاه شناخت اهل بیت و شیعه
و احادیث معصومین علیهم السلام
ثامن تم
لینک دوستان
طراح قالب

شهدای کازرون

بسم الله الرحمن الرحیم


احمد بن حنبل (از بزرگان اهل سنت) در مسند خود  از « زاذان » و او از « سلمان » روایت کرده که گفت: شنیدم از حبیب خود رسول خدا صل الله علیه و آله که فرمود:

« کنتُ انا وَ عَلیٌّ نورا ...

من و علی نوری بودیم نزد خدای عزوجل، پیش از آنکه آدم را خلق کند به چهارده هزار سال همینکه خدای عزوجل آدم را بیافرید این نور را دو قسمت کرد یک جزء من شدم و جزئی دیگر علی


این روایت در کتاب « الفردوس » ابن شیرویه دیلمی نیز روایت شده است.



برچسب‌ها: اهل بیت علیهم السلامعلمای اهل سنتحضرت علی علیه السلام
سه شنبه 92/5/29 .:. 2:24 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

زیاد بن ابى زیاد ، احمد بن حنبل در جلد 1 " مسند " ص 88 آورده، از محمد بن عبد الله، از ربیع- یعنى ابن ابى صالح اسلمى، از زیاد بن ابى زیاد که گفت: شنیدم على بن ابى طالب رضى الله عنه از مردم سوال نمود و آنها را سوگند داد باینکه هر مرد مسلمى که شنیده است از رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر آنچه را فرموده، برخیزد، پس دوازده تن از اصحاب بدر برخاستند و شهادت دادند.

و این حدیث را حافظ هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق احمد روایت نموده و گفته که رجال آن ثقه هستند و ابن کثیر در جلد 7 البدایه " ص 348 از احمد، و حافظ محب الدین طبرى در جلد 2 " الریاض النضره " صفحه 170 و ذخایر العقبى " ص 67 روایت مزبور را ذکر نموده اند.

  زید بن ارقم انصارى- صحابى- احمد با دقت در سند از اسود بن عامر، از ابى اسرائیل، از حکم از ابى سلیمان، از زید بن ارقم روایت کرده که گفت: على علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که هر کس شنیده است از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و گواهى دهد، دوازه تن از اصحاب بدر برخاستند و بان شهادت دادند و من از کسانى بودم که کتمان نمودند و در نتیجه چشم خود را از دست دادم.

و هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از احمد و طبرانى در " الکبیر " بلفظ مذکور، این حدیث را روایت نموده اند، و طبرانى رجال آنرا مورد وثوق دانسته، و در روایتى که نزد او ضبط شده این جمله مذکور است: و على بر هر که کتمان میکرد نفرین میفرمود: و ابن مغازلى در " المناقب " آنرا از ابى الحسین على بن عمر بن عبد الله بن شوذب از پدرش از محمد بن حسین زعفرانى از احمد بن یحیى بن عبد الحمید از ابى اسرائیل، از حکم از ابى سلیمان، از زید، بلفظ مذکور روایت کرده و در آن مذکور است "از قول زید" که: من از جمله کسانى بودم که کتمان کردند، پس خداى چشمم را نابینا فرمود و على کرم الله وجهه کسى را که کتمان کند نفرین فرمود و شیخ ابراهیم وصابى آنرا در " الاکتفاء " بلفظ مذکور از طبرانى در " المعجم الکبیر " روایت نموده.

و حافظ، محب الدین طبرى در " ذخایر العقبى " ص 67 از زید روایت نموده که گفت: على علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که: هر کس از پیغمبر صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهى دهد، شانزده تن برخاستند و بان گواهى دادند، و بهمین لفظ هیثمى آنرا در " مجمع الزواید " ص 107 از طریق احمد روایت نموده و سیوطى بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " ص 403 بنقل از " المعجم الاوسط " طبرانى مذکور است، این حدیث را در " جمع الجوامع " آورده و در آن مذکور است: دوازده تن برخاستند و بان شهادت دادند.

منبع: الغدیر علامه امینی



برچسب‌ها: علمای اهل سنتحضرت علی علیه السلام
سه شنبه 92/5/29 .:. 2:22 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی
بسم الله الرحمن الرحیم

زاذان بن عمر ، احمد پیشواى حنبلیان در جلد 1 مسندش در ص 84 با بررسى در سند آورده از ابن نمیر، از عبد الملک، از ابى عبد الرحیم کندى، از زاذان بن عمر که گفت: سخن على علیه السلام را شنیدم که در رحبه از مردم سوال کرد و آنها را سوگند داد که هر کس رسول خدا صلى الله علیه و آله را در روز غدیر خم دیده و سخنان او را شنیده برخیزد و گواهى دهد، سیزده تن برخاستند و شهادت دادند که آنها از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدند که میفرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه.

و حافظ هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 107 این حدیث را از زاذان، از طریق احمد بلفظى که ذکر شد روایت نموده، و همچنین ابوالفرج ابن جوزى در جلد 1 " صفه الصفوه " ص 121 و ابو سالم محمد بن طلحه شافعى در " مطالب السول " ص 54 "در سال 1302 بچاپ رسیده" و ابن کثیر شامى در جلد 5 " البدایه و النهایه " ص 210 و در جلد 7 ص 348 از طریق احمد و سبط ابن جوزى در " تذکره " ص 17، و سیوطى در " جمع الجوامع " نقل از احمد، و ابن ابى عاصم در " السنه " "بطورى که در جلد 6 " کنز العمال " ص 407 مذکور است" روایت مذکوره را ذکر نموده اند 5.- زر بن حبیش اسدى "شرح حال او در صفحه 116 جلد 1 ذکر شده" حافظ ابو عبد الله زرقانى- مالکى- در جلد 7 " شرح المواهب " ص 13 گوید: ابن عقده با دقت در سند از زر بن حبیش روایت کرده که گفت: على علیه السلام فرمود: در اینجا از اصحاب محمد صلى الله علیه و آله چه کسانى هستند؟ دوازده تن برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدند، فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه.



برچسب‌ها: علمای اهل سنتحضرت علی علیه السلام
یکشنبه 92/5/27 .:. 10:17 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

ابو سلیمان موذن،   ابن ابى الحدید در جلد 1 شرح نهج البلاغه ص 362 گوید: ابو اسرائیل از حکم روایت کرده و او از سلیمان موذن "این همان سند احمد است که خواهد آمد" اینکه، على علیه السلام سوگند داد مردم را که هر کس از آنها این فرموده رسول خدا صلى الله علیه و آله را شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه.. گواهى دهد، پس گروهى بدان شهادت دادند و زید بن ارقم از شهادت بان در حالیکه بدان آگاه بود امساک نمود، پس امیرالمومنین علیه السلام او را به نابینائى نفرین فرمود و او نابینا شد، و پس از نابینا شدن داستان این گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله را براى مردم بیان میکرد، و بطرق دیگر از او "یعنى سلیمان موذن" خواهد آمد که این داستان را از زید بن ارقم روایت کرده و شاید این روایت هم از آنست و از قلم افتاده است.



برچسب‌ها: حضرت علی علیه السلامعلمای اهل سنت
یکشنبه 92/5/27 .:. 10:15 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

فخر رازی (از علمای بزرگ اهل سنت) در تفسیر سوره کوثر گفته:

گفته اند این سوره نازل شد بر علیه کسی که پیامبر صل الله علیه و آله را نکوهش کرد به خاطر نداشتن اولاد پس معنی این است که خداوند اعطاء کرد به پیامبر صل الله علیه و آله نسلی را که باقی ماندند در طول زمان، پس ببینید که چقدر از اهل بیت به شهادت رسیدند؟  در عین حال کره زمین پر است از اولاد آنان، (سادات) و حال آنکه از بنی امیه کسی باقی نماند حتی یک نفر که به آن توجه و اعتنائی بشود، پس بنگرید، چقدر بودند در میان آنان (سادات) بزرگان از علماء مثل امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام ونفس زکیه و امثال آنان.

فخررازی در تفسیر خود جلد 32 صفحه 124



برچسب‌ها: اهل بیت علیهم السلامعلمای اهل سنتحضرت فاطمه سلام الله
یکشنبه 92/5/27 .:. 10:13 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر خدا صل الله علیه و آله فرمودند:

یا علی!  هرگاه کسی از بندگان خدا به اندازه عمر نوح، که در میان قومش قیام کرد (نهصد و پنجاه سال ) به عبادت خدا پردازد و به مقدار کوه احد طلا داشته باشد و آن را در راه خدا انفاق کند و بر فرض، عمرش آن قدر طولانی گردد که بتواند هزار بار بیت خدا را با پای پیاده زیارت کند، سپس در میان صفا و مروه، به ناحق کشته شود، چنانچه ولایت تو را قبول نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نرسیده و داخل آن نمی گردد.

مناقب خوارزمی ص 28  - بحارالانوار ج 27 ص 194 ح 53



برچسب‌ها: علمای اهل سنتحضرت علی علیه السلام
دوشنبه 92/5/14 .:. 1:54 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحمن

حافظ ابوبکر بن مردویه "بطوریکه در " کشف الغمه " صفحه 93 مذکور است" از ریاح بن حارث روایت نموده که گفت: من در رحبه با امیرالمومنین علیه السلام بودم، در این هنگام قافله اى کوچک رو آوردند و در میدان رحبه شتران خود را خوابانیدند سپس براه افتادند تا بنزد على علیه السلام رسیدند، گفتند: السلام علیک یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته، فرمود: چه کسانى هستید؟ گفتند: موالى تو یا امیر المومنین راوى گوید آنجناب را دیدم که با خنده فرمود: چگونه "از موالى من هستید" و حال آنکه شما گروهى از عرب هستید؟ گفتند، در روز غدیر خم از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدیم در حالیکه بازوى تو را گرفته بود خطاب بمردم فرمود: آیا من بمومنین اولى "سزاوارتر" هستم از خودشان؟ گفتیم بلى، هستى اى رسول خدا، پس فرمود همانا خداوندى مولاى من است و من مولاى مومنین هستم، و على مولاى کسى است که من مولاى اویم، بار خدایا دوست بدار کسى را که او را دوست بدارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد، فرمود: شما این را میگوئید "و معتقد هستید"؟ گفتند: آرى، فرمود: و بر این گفتار گواهى میدهید؟ گفتند: آرى، فرمود: راست گفتید پس آن گروه روانه شدند و من بدنبال آنها رفتم و بمردى از آنها گفتم: شما چه کسانى هستید؟ اى بنده خدا؟ گفت: ما گروهى از انصاریم و این است ابو ایوب صاحب منزل رسول خدا صلى الله علیه و آله، پس دست او را گرفتم و باو درود و تحیت گفتم و با او مصافحه نمودم.

الغدیر جلد دوم



برچسب‌ها: علمای اهل سنتحضرت علی علیه السلام
چهارشنبه 92/5/9 .:. 11:17 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

... آیاتى از قرآن کریم که در مورد این قضیه(غدیر خم) نازل شده در برابر دیدگان مفسر نمایان میشود و بر مفسر لازم و واجب است که آنچه از مصدروحى درباره نزول آن آیات و تفسیر آن رسیده بیان کند، و روا نمیداند که کار او نارسا و کوشش او ناقص باشد. : اینک قسمتى از مفسرین بنام که در تفسیر خود بذکر این واقعه پرداخته اند :  

 

1 - طبرى "متوفاى سال 310" در تفسیر خود

2- ثعلبى "متوفاى سال 427 - یا - 437" در تفسیر خود

3 - واحدى "متوفاى سال 468" در " اسباب النزول "

4 - ابو محمد بغوى "متوفاى سال 516"

5 - قرطبى "متوفاى سال 567" در تفسیر خود

6 - فخر رازى "متوفاى سال 606" در تفسیر کبیر

7 - قاضى بیضاوى "متوفاى سال 685" در تفسیرش

8 - ابن کثیر شامى "متوفاى سال 774" در تفسیرش

9 - نیشابورى "متوفاى در قرن هشتم" در تفسیرش

10 - جلال الدین سیوطى متوفاى سال 911 در تفسیرش

11 - ابو السعود العمادى "متوفاى سال 972"

12 - خطیب شرمینى "متوفاى سال 977"

13 - قاضى شوکانى "متوفاى سال 1173"

14 - آلوسى بغدادى "متوفاى در سال 1270" در تفسیرش 

 

الغدیر ، ج1



برچسب‌ها: علمای اهل سنتحضرت علی علیه السلام
دوشنبه 92/4/31 .:. 11:0 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

و اما علماء علم کلام - در مورد اقامه دلیل و برهان در هر یک از مسائل کلام - وقتى که بموضوع امامت میرسند : براى غلبه بر مدعى و یا بمنظور نقل دلیل و برهان طرف خود ناگزیرند که متعرض واقعه غدیر خم شوند - هر چند که در عین این اقدام بزعم خود در چگونگى دلالت حدیث مزبور بمناقشه پردازند. اینک جمله از متکلمین بنام که در کتب خود بذکر واقعه غدیرخم پرداخته اند :  

 

1 - قاضى ابوبکر باقلانى بصرى "متوفى 403" در "التمهید"

2 - قاضى عبد الرحمن ایجى شافعى "متوفى 756" در "المواقف"

3 - سید شریف جرجانى "متوفى 816" در "شرح المواقف"

4 - بیضاوى "متوفى 685" در "طوالع الانوار" 5 - شمس الدین اصفهانى در "مطالع الانظار"

6 - تفتازانى "متوفى 792" در "شرح المقاصد"

7 - قوشچى - المولى علاء الدین "متوفى 879" در "شرح تجرید"

و عین الفاظ نامبردگان بطورى است که ذیلا ترجمه و ذکر میشود :

بتحقیق پیوسته که پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله در روز غدیرخم که در محلى است بین مکه و مدینه بنام جحفه - هنگام بازگشت از حجه الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسیار گرم و سوزان بود بحدى که مردم قسمتى از رداى خود را زیر پا میگذاردند از شدت گرمى زمین. پس از گرد آمدن خلق - آنحضرت در جایگاه بلندى خطبه ایراد فرمود و از جمله فرمود : اى گروه مسلمانان. آیا من اولى "سزاوارتر" بر شما و امور شما از خود شما نیستم ؟ گفتند : آرى بخدا قسم. آنگاه فرمود : هر کس که من مولاى اویم پس از من على علیه السلام مولاى او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنکه را که او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، و یارى کن یاران او را و خوار کن خوارکنندگان او را و از جمله متکلمین - قاضى النجم محمد شافعى "متوفى 867" است که در "بدیع المعانى" این واقعه را ذکر کرده است، و جلال الدین سیوطى در اربعین خود و مفتى شام حامد بن على عمادى در "الصلاه الفاخره بالاحادیث المتواتره" و آلوسى بغدادى "متوفى 1324" در "نثر اللئالى" و غیر اینها. علماء علم لغت نیز در آنجا که بلغاتى از قبیل. مولى. خم. غدیر. ولى بر خورد نمایند ناچار بحدیث غدیر خم اشاره مینمایند - مانند : ابن درید محمد بن حسن "متوفى 321" در جلد 1 " جمهره " ص 71 - و ابن اثیر در " النهایه " و حموى در " معجم البلدان " در بیان "خم" و زبیدى حنفى در " تاج العروس " و نبهانى در " المجموعه النبهانیه ".  

 

الغدیر ، ج1




برچسب‌ها: علمای اهل سنت
یکشنبه 92/4/30 .:. 4:56 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

به سال 23- و یا- آغاز سال 24 از هجرت

اخطب خطباء خوارزم- حنفى- در صفحه 217 " مناقب " گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- شهاب الدین- افضل حفاظ- ابو النجیب- سعید بن عبد الله بن حسن همدانى معروف به " مروزى " در آنچه که از همدان بمن نوشته، باخبار او از حافظ- ابو على- حسن ابن احمد بن حسین در آنچه اذن و اجازه روایت آنرا باو داده، باخبار از استاد ادیب ابو یعلى- عبد الرزاق بن عمر بن ابراهیم همدانى. بسال 437، باخبار از پیشواى حافظ- طراز المحدثین- ابوبکر احمد بن موسى بن مردویه.

و استاد پیشوا، شهاب الدین. ابو النجیب- سعد بن عبد الله همدانى گفته که: ما را خبر داد باین حدیث عالى پیشواى حافظ- سلیمان بن محمد بن احمد- از یعلى بن سعد رازى. از محمد بن حمید. از زافر بن سلیمان. از حارث بن محمد. از ابى الطفیل- عامر بن واثله که گفت:

من در روز شورى دربان بودم و على علیه السلام در خانه "محل اجتماع و شورى" بود و شنیدم که بانها میفرمود: من بطور موکد بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چیزیکه هیچ فرد عربى و غیر عربى از شما نتواند آنرا دگرگون نماید، سپس فرمود: شما افراد، همه شما را سوگند میدهم بخدا، که آیا در میان شما کسى هست که پیش از من بوحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همگى گفتند: نه، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم که در میان شما کسى هست که برادرى چون جعفر طیار داشته باشد که در بهشت با فرشتگان پرواز میکند؟ همگى گفتند: نه بخدا قسم، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما غیر از من کسى هست که عموئى چون عموى من حمزه داشته باشد که شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهیدان است؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسى هست که همسرى چون همسر من فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله داشته باشد، که بانوى زنان اهل بهشت است، گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسى هست، که دو سبط مانند دو سبط من حسن و حسین داشته باشد که دو آقا و سرور جوانان اهل بهشت میباشند؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من و پیش از من کسى هست که چندین بار با رسول خدا صلى الله علیه و آله نجوى کرده باشد و پیش از نجوى صدقه داده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب؟ گفتند: نه بخدا قسم،... تا آخر حدیث... و این روایت را با بررسى در سند آن پیشواى "محدثین" حموینى در باب 58 در " فراید السمطین " آورده گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- تاج الدین، على بن حب بن عبد الله خازن بغدادى، معروف به: ابن الساعى واو. از پیشوا، برهان الدین، ابو المظفر، ناصر بن ابى المکارم مطرزى خوارزمى، و او از اخطب خوارزم، ضیاء الدین، ابو الموید، موفق بن احمد مکى. تا آخر سند بدو طریقى که ذکر شد. و نیز این روایت را ابن حاتم شامى در " الدر النظیم " از طریق حافظ ابن مردویه بسند دیگرش آورده، که گوید: حدیث نمود، ابو المظفر، عبد الواحد بن حمد بن محمد بن شیذه مقرى و او از حدیث عبد الرزاق بن عمر طهرانى و او از ابوبکر احمد بن موسى حافظ "ابن مردویه" از ابى بکر احمد بن محمد بن ابى دام از منذر بن محمد و او از عموى خود و او از ابان بن تغلب، از عامر بن واثله روایت نموده که گفت: من در روز شورى دربان بودم و على علیه السلام در آن خانه بود "که شورى در آن تشکیل یافت"، شنیدم که آنجناب میفرمود "عین الفاظى که فوقا ذکر شد". تا آنجا که راوى گفت: على فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا کسى از شما جز من هست که او را رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر بولایت نصب فرموده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم.

و این حدیث شورى را حافظ بزرگ- دار قطنى با بررسى در طریق آن روایت نموده و ابن حجر بعض از فصول مطالب حدیث مزبور را از او در صواعق نقل میکند، نامبرده در صفحه 75 گوید: دار قطنى با دقت در سند آورده که على علیه السلام با آن شش نفرى که عمر امر خلافت را در میان آنها بشورى محول نمود سخن طولانى گفت، از جمله سخنان او " على علیه السلام ": شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا صلى الله علیه و آله باو فرموده باشد: یا على تو در روز قیامت قسمت کننده بهشت و دوزخى، گفتند: نه بخدا قسم، و در صفحه 93 گوید: دار قطنى با دقت در سند آورده که على علیه السلام در روز شورى بر اعضاى شورى استدلال و احتجاج نمود و بانها گفت: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما کسى در خویشاوندى با پیغمبر صلى الله علیه و آله از من نزدیک تر هست؟

و این حدیث را حافظ بزرگوار ابن عقده با بررسى در سند آن آورده، گوید: حدیث کرد ما را على بن محمد بن حبیبه کندى از حسن بن حسین، از ابى غیلان سعد بن طالب شیبانى از اسحق از ابى الطفیل که گفت: من در روز شورى دربان بودم و شنیدم که على علیه السلام میگفت. بشرح مذکور که از جمله آن مناشده بداستان غدیر است.

و نیز حافظ ابن عقده، گوید: حدیث نمود ما را، احمد بن یحیى بن زکریا ازدى، صوفى، از عمرو بن حماد بن طلحه قناد، از اسحق بن ابراهیم ازدى از معروف بن خربوذ، و زیاد بن منذر، و سعید بن محمد اسلمى، از ابى الطفیل که گفت: عمر در هنگام احتضار و مرگ خود امر خلافت را بین شش نفر بشورى نهاد، على بن ابى طالب علیه السلام و عثمان بن عفان و طلحه و زبیر و سعد بن ابى وقاص و عبد الرحمن بن عوف رضى الله عنهم و عبد الله بن عمر نیز عضو مشاور بود بدون، حق تصدى خلافت، ابوالطفیل گوید: چون این عده مجتمع گشتند، مرا دربان قرار دادند که از ورود مردم جلوگیرى نمایم، در این موقع على علیه السلام فرمود... بشرح مذکور، که از جمله آن مناشده بحدیث غدیر است.

و این روایت را حافظ عقیلى با بررسى و دقت در سند آورده گوید: حدیث نمود ما را، محمد بن احمد وراجینى از یحیى بن مغیره رازى، از زافر، و او از مردى و او از حارث بن محمد از ابى الطفیل که گفت: من در روز شورى بر در بودم... و فراز کاملى از حدیث را ذکر نمود.

ابن ابى الحدید در جلد 2 شرح " نهج البلاغه " صفحه 61 گوید: ما در اینجا آنچه را که در روایات از داستان مناشده اصحاب شورى بطور تواتر و استفاضه رسیده، و متضمن فضایل و خصایصى است که على علیه السلام بسبب آنها از دیگران متمایز گشته ذکر مینمائیم، این جریان را محدثین بسیار ذکر نموده اند. و آنچه در نزد ما بصحت پیوسته این جریان، بانچه ذکر شد "از روایات مشتمل بر فضایل آنجناب" پایان نیافته، و بلکه بعد از آنکه عبد الرحمن و حاضرین با عثمان بیعت کردند و على علیه السلام از بیعت با او خوددارى نمود چنین گفت: همانا براى ما حقى است اگر بما داده شود آنرا مى گیریم و اگر منع شود با سختى ها میسازیم اگرچه شب روى طولانى باشد، او "على علیه السلام" این سخن را ضمن کلامى فرمود که ارباب سیر آنرا ذکر نموده اند و ما در آنچه قبلا نگاشته شد بعض از آنرا بیان داشتیم... بر میگردد بسیاق روایت... سپس بانها فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم: آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا صلى الله علیه و آله او را با خود برادر کند در آن هنگام که مراسم برادرى را در میان مسلمین اجراء فرمود؟ گفتند: نه، سپس فرمود: آیا در میان شما غیر از من کسى هست که رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره او فرموده باشد: من کنت مولاه فهذا مولاه؟ گفتند: نه.

"زیادتى چاپ دوم"- و قسمتى از این داستان را ابن عبد البر در جلد 3 " الاستیعاب " ص 35 در حاشیه " الاصابه " بطور مسند ذکر کرده گوید، حدیث نمود ما را عبد الوارث از قاسم از احمد بن زهیر از عمرو بن حماد قناد- از اسحق بن ابراهیم ازدى، از معروف بن خربوذ، از زیاد بن منذر، از سعد بن محمد ازذى، از ابى الطفیل.

و طبرى در جلد 3 تفسیرش در ص 418 در مورد قول خداى تعالى: انما ولیکم الله و رسوله. الایه... چنین گوید: همانا على بن ابى طالب علیه السلام از این رافضیان داناتر بتفسیر قرآن است، بنابراین اگر این آیه دلالت بر امامت او داشت، در یکى از مجالس و محافل بدان استدلال مینمود، و این گروه "رافضیان" را نمیسزد که بگویند، از راه تقیه استدلال بان ننموده، چه آنکه از او نقل میکند که در روز شورى بخبر غدیر و خبر مباهله و بتمام فضایل و مناقب خود تمسک جسته و بطور حتم در اثبات امامت خود باین آیه تمسک ننموده، اه. و تو "خواننده این سطور" بخوبى میدانى که سخن طبرى در اسناد روایت احتجاج و استدلال بحدیث غدیر و غیره بخصوص رافضیان فقط، ناشى از عصبیت و کینه توزى او است و مردود است، زیرا چنانکه دانستید، خوارزمى حنفى اسناد حدیث مزبور "احتجاج" را از استادان و ائمه حفاظ و آنها از کسانى چون ابى یعلى و ابن مردویه که از حفاظ حدیث و ائمه نقل حدیثند بشرحى که دایر به تصریح ابن حجر بروایت حافظ دار قطنى بیان شد، نقل نموده، بدون اینکه نکوهش و نظر مخالفى در آن ابراز نماید، و روایت حافظ ابن عقده و حافظ عقیلى، و نیز شنیدید سخن ابن ابى الحدید و تصریح او را، باینکه داستان احتجاج در میان اهل حدیث شایع و مستفیض است و آنچه را که در نظر او از حدیث مزبور مورد صحت و تایید واقع گشته، ملاحظه نمودید.

و از مجموع مطالب مذکوره بقدر و قیمت مطالب سیوطى نیز در جلد 1 " اللئالى المصنوعه " صفحه 187 واقف خواهید شد، که نامبرده در آنجا حکم به موضوع بودن و عارى از حقیقت بودن حدیث مزبور "احتجاج و استدلال" میدهد بعنوان اینکه در اسناد عقیلى، زافر وجود دارد و او در میان روات ضعیف است، و نیز در طریق روایت نامبرده مردى ناشناس و مجهول وجود دارد، در حالیکه ما اسنادها و طرق دیگرى را نیز ذکر نمودیم که در آنها نه زافرى هست و نه مرد مجهول وانگهى ما اگر بنا او در عقیده بضعف زافر همراه باشیم آیا بمجرد وجود ضعیف در طریق رواست که بعارى از حقیقت بودن آن حکم قطعى داد؟ چنانکه سیوطى گمان کرده؟ و در جمیع موارد از کتاب نامبرده خود بر خلاف روش آنها که درباره روایات ساختگى و بى حقیقت تالیف نموده اند رفتار نموده است؟ نه. نه چنین است، و بلکه چنین پندار و روشى از ضعف راى و کمى بصیرت است، زیرا "بر طبق رویه اهل درایت" منتهى آنچه درباره روایت ضعفاء معمول به است، اینست که: استدلال بان روایت نمیشود. گرچه در استدلال بان بعنوان تایید، باکى نیست، بعلاوه ما مى بینیم: حفاظ ثقه و صاحبان دقت نظر در نقل حدیث چه بسا روایاتى از ضعفاء مى آورند، بواسطه قرائن بسیارى که بر صحت آن و در روایت خاص و یا در نوشته مرد خاصى وجود دارد، با چنین قرائن و خصوصیاتى، آن روایت محفوفه بقرائن صحت را از او روایت میکنند و در آن مورد بخصوص معتقدند که از حکم عمومى روایات ضعیف خارج است و یا راوى در آن مورد بخصوص مورد اعتماد و وثوق است، هر چند در سایر موارد اعمالش ناپسند بوده و مورد اعتماد نیست.

چنانچه به صحیح مسلم و صحیح بخارى و سایر صحاح و مسندها مراجعه نماید ملاحظه خواهید کرد که مملواند از روایت، از خوارج و ناصبیان آیا این جز همان مبنى که بدان اشعار نمودیم محمل دیگرى دارد؟

گذشته از آنچه بر سبیل مماشات "در مورد زافر و ضعف او" ذکر شد، اصولا احمد و ابن معین زافر را توثیق نموده اند و ابو داود گوید: او ثقه است، او مردى صالح بوده، و ابو حاتم گوید جایگاه او راستى و صداقت است سیوطى در این مورد "طعن بن زافر" از ذهبى پیروى نموده که نامبرده در " میزان " حدیث مزبور را ناشناس و غیر صحیح یافته، و بعد از او ابن حجر آمده و در لسانش از او تقلید کرده و زافر را متهم بوضع حدیث نموده است و حال آنکه ذهبى و ابن حجر را آنها که شناخته اند، از روى " میزان " او شناخته اند که در آن هزار انحراف است و لسانى که آلوده بطعن و هدفهاى مغرضانه است اینست تلخیص ذهبى بر مستدرک حاکم بیائید به بینید: آنچه که از فضایل آل الله در احادیث صحاح آن روایت شده ذهبى بر آن ها طعن و نکوهش نموده و هیچ مبنى و دلیلى براى آن نمیتوان یافت جز همان کینه، که در او رسوخ یافته و تمایل و علاقه اى که بما سواى آنها "عترت پیغمبر صلى الله علیه و آله" دارد و ابن حجر هم در تالیفات خود قدم بقدم از او پیروى نموده است . 

 

منبع: الغدیر ، ج2



برچسب‌ها: علمای اهل سنت
پنج شنبه 92/4/27 .:. 11:29 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی
   1   2      >
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : شهدای کازرون .:.
درباره وبلاگ

احادیث معصومین علیهم السلام
امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 100195