سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پایگاه شناخت اهل بیت و شیعه
و احادیث معصومین علیهم السلام
ثامن تم
لینک دوستان
طراح قالب

شهدای کازرون

بسم الله الرحمن الرحیم

ابن شهرآشوب می گید:

محمد بن اسحاق گفت: ابوسفیان نزد علی علیه السلام آمد و گفت: ای اباالحسن! حاجتی دارم.

علی علیه السلام فرمود: حاتت چیست؟  ابوسفیان گفت: با من نزد پسر عمویت، محمد بیا و از او بخواه تا پیمانی با ما ببندد و امان نامه ای برای ما بنویسد. علی علیه السلام فرمود: ای ابوسفیان! رسول خدا صل الله علیه و اله با تو پیمانی بسته است که هرگز از آن بر نمی گردد.  فاطمه علیها سلام پشت پرده بود و حسن علیه السلام که 14 ماهه بود، پیش رویش راه می رفت.  ابوسفیان گفت: ای دختر محمد! به این کودک بگو که با جد خود درباره من سخن بگوید، تا با این سخن بر عرب و عجم آقایی کند. پس حسن علیه السلام نزد ابوسفیان آمد و یک دست خود را بر بینی او، و دست دیگر را بر ریش او زد و خدای سبحان، حسن علیه السلام را به سخن آورد و او گفت: ای ابوسفیان! بگو  لااله الا الله، محمد رسول الله؛ تا شفیعت شوم. علی علیه السلام فرمود: سپاس خدایی را که نظیر یحیی بن زکریا در آل محمد صل الله علیه و اله از ذریه محمد مصطفی صل الله علیه و اله ، قرار داد « و در کودکی به او حکمت دادیم».

فرهنگ جامع سخنان امام حسن علیه السلام، ص 30 به نقل از المناقب 6:4



برچسب‌ها: اهل بیت علیهم السلام
سه شنبه 92/8/7 .:. 8:27 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اکرم صل الله علیه و اله:

در دولت او (امام زمان علیه السلام) مردم آن چنان در رفاه و آسایش به سر می برند که هرگز نظیر آن دیده نشده است.

خورشید کعبه به نقل از روزگار رهایی ص 597



برچسب‌ها: امام زمان علیه السلام
دوشنبه 92/8/6 .:. 1:55 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق علیه السلام:

به خدا سوگند من اگر آن روز را درک می کردم جانم را برای حضرت صاحب الامر فدا می کردم.

خورشید کعبه به نقل از روزگار رهایی ص 225



برچسب‌ها: امام زمان علیه السلام
دوشنبه 92/8/6 .:. 1:52 عصر .:. رضا خانگلی زیولائی

بسم الله الرحمن الرحیم

مرد سیاهی نزد علی علیه السلام آمد و اقرار کرد که دزدی کرده است. حضرت سه بار از او سئوال کردند در هر بار اعتراف کرد و گفت:

امیرمومنان من دزدی کرده ام مرا پاک و طاهر کن و حدّ بر من جاری کن.

حضرت دستور داد دست او را بریدند. آن مرد به راه افتاد و رفت.  در راه ابن کوّا  خوارجی معروف او را دید و گفت: چه کسی دست تو را بریده است؟  گفت: شیر حجاز و قوچ عراق، زمین زننده شجاعان روزگار، انتقام گیرنده از جاهلان، آنکه ریشه اش اصیل و بزرگوار است و پیوندش شریف است، و مُحل دو حرم و وارث دو مشعر،  پدر دو سبط رسول خدا، اول سابقین و آخر وصیین از آل رسول الله، آنکه جبرئیل تأییدش می کند میکائیل یاریش نماید، ریسمان محکم خدا، محفوظ به لشگرهای آسمان و او بخدا سوگند امام مومنان و امیر آنان علی رغم دشمنان است.

ابن کوّا، به او گفت:  علی دست تو را بریده و تو اینگونه او را مدح می کنی؟

آن مرد گفت: سوگند به خدا کا اگر مرا قطعه قطعه کند آناً فاناً محبت او در دل من افزون شود.  ابن کوا به نزد علی علیه السلام آمد و داستان آن مرد را گفت، حضرت فرمود: 

ای ابن کوا دوستان و محبین ما افرادی هستند که اگر آنها را تکه تکه کنیم، دوستی و محبت آنها به ما زیاده گردد و دشمنان ما کسانی هستند که اگر روغن و عسل در کام آنها بریزیم، دشمنی و بغض آنها زیاد شود.  سپس به امام حسن علیه السلام فرمودند برو و آن مرد را بیاور.  حضرت امام حسن علیه السلام او را آمورد.  حضرت علی علیه السلام دست بریده او را برداشته و به محل بریدگی گذاردند و ردای خود را بروی آن کشیدند و آهسته دعایی خواندند. آن شخص برخاست دستش به حال اول برگشت و در رکاب علی علیه السلام جنگ نمود تا در واقعه نهروان شهید شد. 

فضایل علی علیه السلام از زبان عامه و خاصه ص 5-4 به نقل از امام شناسی ج 7



برچسب‌ها: حضرت علی علیه السلام
پنج شنبه 92/8/2 .:. 12:24 صبح .:. رضا خانگلی زیولائی
<      1   2      
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : شهدای کازرون .:.
درباره وبلاگ

احادیث معصومین علیهم السلام
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 17
کل بازدیدها: 100575